---♡[]ازدواج اجباری![]♡---
P⁶⁶
(پارت ۶۵پاک شده پی بگو برات میفرستم)
ویو عمارت پدر ومادر ات)
ب ات:از اون شب که کتونیه ات رو تو اتاقش دیدم دیگ غیبش زده برای همین رفتم پیش پلیس حدس میزدم باز با اون عوضی فرار کرده باشه وهمینطور هم بود پلیس گفته بود رفتن آمریکا وقتی فهمیدم زود یه بلیط برای آمریکا گرفتم
ب ات:میسو عجله کن*اسم مادر ات
م ات:باشه بریم
ب ات:...چرا انقدر نگرانی
م ات:نمیدونم
ادمین ویو
ات خوشهال بودغافل از اینکه پدر ومادرش دارن میان به آمریکا......الان یه چند ساعتی میگذره وات باز هم برگشت پیش پدر ومادرش ولی اینبار یه اتفاق خوب افتاد قرار شد ات با جین ازدواج کنه......
(پرش زمانی به چند روز بعد)(تو این مند روز اتفاق خاصی نیوفتاد)
ات ویو
الان چند روزی میشه دوباره اومدم کره ولی دیشب یه خبر بد شنیدم جین....جین بهم خیانت کرد..اون بایه دختره دیگ بهم خیانت کرد یعنی قبل اینکه بیاد دنبال من با یه دختر دیگ فرار کرده بود اولش وقتی مامان وبابام گفتن باور نکردم ولی وقتی برگه شکایت اون دختر رو دیدم باور کردم........بیخیال ولی از دیشب تاحالا فقط داشتم گریه میکردم تا صبح که رفتم مدرسه داین خبر رو به رزی گفتم(بچه ها اون دختره از جین شکایت کرد چون فهمید جین با یه دختره دیگه که ات میشه رل بوده)
رزی:وای باورم نمیشه واقعا بهت خیانت کرده
ات:....*ناراحت
رزی:ولش بیخیال ناراحت نباش*ات رو بغل میکنه
ات:ولی رزی جین بهم دست زده مامان وبابام فعلا اینو نمیدونن اگه بفهمن ازش به جرم تجاوز شکایت میکنن وممکن اعدام بشه
رزی:نترس ات چیزی نمیشه...نمیفهمن
ات:فعلا که نفهمیدن ولی ازش شکایت کردن
رزی:هوم......راستی این چند روز به رفتارای کوک دقت کردی
ات:منظورت چیه؟
رزی:کوک چند روزه با اون دختره که تازه به مدرسمون اومده خیلی صمیمی شده
ات:خب چه بهتر
رزی:هوم....عه کوک داره میاد پیش ما
ات:هوف
جونگ کوک:عام...سلام ات
ات:سلام
جونگ کوک:رزی میشه بری کلاس
رزی:اوکی
..........
جونگ کوک:خب ات....
[ادامه دارد...]
[شرط ها]
(۳۳لایک)
(۳۰کامنت)
(۲فالوور)
____________________________________________
بچه ها ببخشید میدونم کم کم فیک داره چرت میشه وخیلی طولانی شده به هرحال ازتون معذرت میخوام♡
(پارت ۶۵پاک شده پی بگو برات میفرستم)
ویو عمارت پدر ومادر ات)
ب ات:از اون شب که کتونیه ات رو تو اتاقش دیدم دیگ غیبش زده برای همین رفتم پیش پلیس حدس میزدم باز با اون عوضی فرار کرده باشه وهمینطور هم بود پلیس گفته بود رفتن آمریکا وقتی فهمیدم زود یه بلیط برای آمریکا گرفتم
ب ات:میسو عجله کن*اسم مادر ات
م ات:باشه بریم
ب ات:...چرا انقدر نگرانی
م ات:نمیدونم
ادمین ویو
ات خوشهال بودغافل از اینکه پدر ومادرش دارن میان به آمریکا......الان یه چند ساعتی میگذره وات باز هم برگشت پیش پدر ومادرش ولی اینبار یه اتفاق خوب افتاد قرار شد ات با جین ازدواج کنه......
(پرش زمانی به چند روز بعد)(تو این مند روز اتفاق خاصی نیوفتاد)
ات ویو
الان چند روزی میشه دوباره اومدم کره ولی دیشب یه خبر بد شنیدم جین....جین بهم خیانت کرد..اون بایه دختره دیگ بهم خیانت کرد یعنی قبل اینکه بیاد دنبال من با یه دختر دیگ فرار کرده بود اولش وقتی مامان وبابام گفتن باور نکردم ولی وقتی برگه شکایت اون دختر رو دیدم باور کردم........بیخیال ولی از دیشب تاحالا فقط داشتم گریه میکردم تا صبح که رفتم مدرسه داین خبر رو به رزی گفتم(بچه ها اون دختره از جین شکایت کرد چون فهمید جین با یه دختره دیگه که ات میشه رل بوده)
رزی:وای باورم نمیشه واقعا بهت خیانت کرده
ات:....*ناراحت
رزی:ولش بیخیال ناراحت نباش*ات رو بغل میکنه
ات:ولی رزی جین بهم دست زده مامان وبابام فعلا اینو نمیدونن اگه بفهمن ازش به جرم تجاوز شکایت میکنن وممکن اعدام بشه
رزی:نترس ات چیزی نمیشه...نمیفهمن
ات:فعلا که نفهمیدن ولی ازش شکایت کردن
رزی:هوم......راستی این چند روز به رفتارای کوک دقت کردی
ات:منظورت چیه؟
رزی:کوک چند روزه با اون دختره که تازه به مدرسمون اومده خیلی صمیمی شده
ات:خب چه بهتر
رزی:هوم....عه کوک داره میاد پیش ما
ات:هوف
جونگ کوک:عام...سلام ات
ات:سلام
جونگ کوک:رزی میشه بری کلاس
رزی:اوکی
..........
جونگ کوک:خب ات....
[ادامه دارد...]
[شرط ها]
(۳۳لایک)
(۳۰کامنت)
(۲فالوور)
____________________________________________
بچه ها ببخشید میدونم کم کم فیک داره چرت میشه وخیلی طولانی شده به هرحال ازتون معذرت میخوام♡
۱۸.۵k
۳۰ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.